بگذارید از ریشه برایتان بگویم از سرانجام برخی رفتارها و منشهای سخاوتمند ما مازندرانیها به دیگران که بعدها سیر افراطی به خود گرفته و باعث ضربه زدن و حتی نابودی خویشان و سوء استفاده غریبه ها می گردد. نمونه های این رفتارها که مورد تائید حافظه تاریخی ما نیز می باشد در ضرب المثل های مختلف تبلور یافته است که یکی از بارزترین آن با ضرب المثل " پلنگ مازندرانی را نگیرد جز سگ مازندرانی!" همراست. بسیار گفته اند که مازندرانیها علیرغم عشق و محبت و مهمان نوازی، اهل افراط و تفریط نیز هستند اهل تعارف بی حد و اندازه که باعث رنج اهالی خانه می شوند. مردم کوچه و بازار از قدیم و ندیم این حقیقت تلخ را یادآور می شده اند که ما " آشنا ورده و عاشق غریبه" هستیم. یعنی تکریم مهمان تا حد افراط برایمان مهم است. البته این رفتار تا جایی که باعث رنج عزیزان نشود پسندیده و مورد تاکید پیامبر اسلام و ائمه طاهرین نیز می باشد. اما نباید در بعد کلان و حتی مدیریت با دیدن یک تازه وارد حاضر باشیم نیروهای خود را محو و نابود سازیم. در جامعه امروز نمونه های فراوانی را از این حیث که تک تک مردم در جای جای استان لمس می کنند را می توانم برایتان بر شمارم.
چرا مازندرانی در استان و در ادارات شهر خود نمی تواند به سرانجام مطلوب برسد و حتماٌ غریبه ها از تهران، اصفهان، سمنان، یزد و ... باید در راس کارها قرار گیرند. و چرا همیشه برایمان " مرغ همسایه غاز است" اما در مقابل غاز ما در خانه مان حتی جوجه هم به حساب نمی آید. به منظور اعلام اثبات خلاف واقع می توان گفت که چه بسیارند افرادی که از استان ما به کار گرفته نمی شوند و پس از مدتی به جای دیگر هجرت کنند و با نشان دادن لیاقت خود به درجات بالای علمی و مدیریتی می رسند.
چرا باید در داخل خودمان بدین صورت القا شود که " هرگز قوره مازندران مویز نمی گردد" آیا همه این القاعات ریشه در افکار مدیران غیر بومی حاکم بمنظور استمرار حکومت در این استان زر خیز ندارد؟ البته باید متذکر شوم که نباید فقط وجه منفی و ناسیونالیستی موضوع طرح شده برداشت شود و تنها با رعایت انصاف نکات مثبت قضیه و بالندگی جامعه مازندرانی مد نظر باشد. این نکته را یادآور شده ام که انحراف تفهیمی در بحث وجود نداشته باشد.
بگذارید از شایستگیهای مازندرانی برایتان بگویم از بزرگان دینی و امامزادگان که در این خاک پاک آرمیده اند. از سنبل های اساطیری چون آرش ها و مازیارها و اقوام سلحشور و مقاومت آهنین در برابر متجاوزین، لاله های بخون خفته، جانبازان و عزیز رزمندگان غیور، دلاور هشت سال جنگ تحمیلی، از علمائ دینی چون شیخ طبرسی و درین حاضرین چون آیت الله علامه حسن زاده و جوادی آملی، از شعرا چون امیر پازواری و نیما یوشیج، از دانشمند علوم مختلف که با توجه به فراوانی آنها از ذکر ناه آنها پرهیز می کنم، و همه و همه آنها که نشانه علم و دانش، عزت و اقتدار اهالی این دیار با صفا و ولایتمدار می باشند. اما با همه این افتخارات، متاسفانه فرهنگ خودزنی در گوشه های تاریخ این دیار خود نمایی می کند به عنوان نمونه برخورد های معاصر در سطح مدیریت کشور که که با توجه به جدید بودن آنها برای تک تک ما ملموس نیز می باشد در جریانی چون جریان جناب کردان فقید هویدا می شود که البته از سر آبروخواهی تحمل حیات با غبار خودزنی برایشان محال می گردد و متاسفانه پس از مواجهه با دشمنی و به دنبال آن با تشدید بیماری خیلی زود به رحمت ایزدی می پیوندد. و عجیب آنکه اولین هجمه کننده باید یک مازندرانی باشد. راستی آیا واقعاً در کشورمان همه مسئولان از هر عیب و نقصی مبررا بوده اند چرا تا کنون هیچ نمونه دیگری به مانند آقای کردان فاش نگردید.
از این که ممکن است ایراداتی در کار افراد باشد حرفی نیست و اصلاً نمی خواهم وارد بحث صحت یا عدم صحت موضوعات مربوطه شوم یا آنها را تائید نمایم، فقط می خواهم بعنوان یک مازندرانی متذکر شوم که بس است دیگر، تا کی؟ تا کجا باید همدیگر را تخریب کنیم بگذاریم تخریب ها را دیگران (غیر مازندرانی) انجام دهند. و ما اگر واقعاً دلسوز هستیم به ذکر تذکر در خفاء و به شرط حفظ آبروی مومن بس نمائیم. بیائیم درس بگیریم از گذشته، و بیاییم حد اقل در کار درست همدیگر را حمایت نمائیم و بدانیم این همه دعوای منطقه ای و شهری و قبیله ای جز مستهلک کردن نیروهای ارزشی، هیچ عایدی در پی ندارد. بیائیم در این ماه مبارک و خودسازی (رمضان) بغض ها و کینه های نابخردانه را بزدائیم و با تمسک به مائده تقوی و با حفظ وحدت به توسعه و پیشرفت کشور و مازندران عزیز همت بگماریم.
بیائیم در کنار هم و با حفظ آبروی هم به اسلام و مسلمین خدمت نمائیم.
و من الله التوفیق
رضایی